نورانورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

هديه خداوند

دختر قشنگم

1392/9/19 0:03
نویسنده : مريم
209 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ساعت ٧ صبح بیدار شدی خیلی امروز سحر خیز شدی رفتیم خونه مادر جون تا من برم سرکار مادرجون هم که سرماخورده ولی با این حال از تو مراقبت میکنن دستشون درد نکنه، بعد که من از سرکار اومدم دیدم تو و بابا یاسر تو اتاق عطی جون هستین مادر جون رفته بیمارستان دیدن محمدرضا که طفلکی عفونت روده گرفته کوچولو باید بیمارستان بخوابه از جمعه تا حالا اونجا خوابیدن با زن عمو، من تو بابا یاسر هم رفتیم بیمارستان دیدن محمدرضا ولی تو و بابات توی ماشین موندین الان هم که امدیم خونه تو که از ساعت ٤:٣٠ خواب رفتی تا الان که ٧:١٦ خوابی مامان جونم منو ببخش که وقت خوابتو صبحها میگیرم . راستی الان خیلی زود که اینچیزا رو بفهمی ولی من مامان بزرگمو دو هفته پیش از دست دادمناراحت خیلی خوبه که ادم مامان بزرگ داشته باشه ، دعا کن خدا مامان بزرگها وبابابزرگها تو برات حفظ کنه الهی آمین.

مامان جونی یک اتفاق مهم تو زندگیت که ٢ ، ٣ روزه افتاده یک مروارید توی دهنت سبز شده سمت چپ ار پایین مامانی من خیلی ذوق کردم مبارکت باشه دختر قشنگم هورا

مروارید کوچولو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)